هنوز گریه ی من عطر عاشقی دارد
به دست غنچه زیتون در این شب باران
من از طراوت یک کوهپایه می آیم
به زیر پایم هزار سمفونی سنگهای رنگی است
ترانه های شدید و بلیغ دریا
گرفته است فضا را
و من کتم را عاشقانه به سر بر کشیده ام
پر از طراوت عطر ترانه می یابم
من از معابر زرد گلایه رد شده ام
و دیر گاهی است که برگهای گل زرد ترس را
به شوق پرپر کرده ام
باران
می داند
هنوز گریه من عطر عاشقی دارد